سازوکار خرید تضمینی زعفران در خراسان رضوی اجرا می‌شود | اعطای ۸ همت تسهیلات ویژه دولتی به زعفران‌کاران استان ورود ۴۰۰ دستگاه اتوبوس جدید به ناوگان حمل‌ونقل مشهد بقائی: سازمان ملل نماد و نشانه‌ای از عبرت‌آموزی بشر از درد‌ها و رنج‌های گذشته است سلیمی: بوستان «شهربانوی بسیج» در مشهد به‌زودی افتتاح می‌شود جاده سیمان مشهد به طبرسی شمالی متصل شد هوای مشهد برای گروه‌های حساس، ناسالم اعلام شد (۵ آبان ۱۴۰۴) مراسم افتتاحیه شانزدهمین جشنواره تئاتر مردمی «بچه‌های مسجد» در مشهد برگزار شد + فیلم (۴ آبان ۱۴۰۴) شهردار مشهد مقدس: رصدخانه شهری مشهد، کامل‌ترین مجموعه کشور است بانویی که باغش را به بیمارستان بخشید | روایتی از بی‌بی اشرف و عمارت هشت‌آباد نام‌گذاری «بولوار مشهد» در شهر رفسنجان معاون حقوقی وزیر خارجه به کابل سفر کرد آلودگی هوا مهمان ناخوانده و ماندگار مشهدی‌ها | پیش‌بینی تداوم آلودگی هوای شهر طی روزهای آینده (۴ آبان ۱۴۰۴) شهردار مشهد مقدس: امنیت پایدار، بستر خدمت به مردم است صدور هشدار خودمراقبتی برای شهروندان مشهدی در پی پیش‌بینی آلودگی هوا | ممنوعیت هرگونه فعالیت ورزشی در فضای روباز (۳ آبان ۱۴۰۴) موحدیان: جلسه غیرعلنی شورای اسلامی شهر برای استیضاح شهردار مشهد نبود ترامپ برای دیدار با امیر قطر به دوحه می‌رود مشهد از نظر مدیریت، تفکیک و جمع‌آوری مکانیزه پسماند، جزو شهر‌های پیشرو است ضرب‌الاجل به ۳ اداره برای حل مشکلات شهرک مهرگان مشهد آمار، ابزار اصلی خدمت به شهروندان
سرخط خبرها

کوچه یزدی ها، یزدی نداشت

  • کد خبر: ۱۳۰۴۹۵
  • ۲۸ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۹
کوچه یزدی ها، یزدی نداشت
ما ساکن کوچه‌ای بودیم که بعد‌ها تابلوی «چمن ۳۵» خورد سردرش.

ما ساکن کوچه‌ای بودیم که بعد‌ها تابلوی «چمن ۳۵» خورد سردرش؛ و حتی بعد‌ها که تابلودار شد، یک خاطره دیر و دور و محوی توی حافظه ام مانده که انگار شبی به اورژانس آدرس «کوچه یزدی ها» را داده بودیم و همیشه وقتی به آن شب فکر می‌کنم، تصویر ماشین لکنته اورژانس آن ور خیابان توی خاطرم می‌آید -گمان کنم کلش خیالات است و آن وقت هم اورژانس را ندیده بودم- که معطل مانده بود و نمی‌فهمید کجای این محله «کوچه یزدی ها» ست. من راستش هنوز هم نفهمیده ام که چرا به کوچه ما می‌گفتند «کوچه یزدی ها».

چون از سر کوچه که حساب می‌کردی از «غلومحسینِ علِزغَر» که همان غلامحسین پسر علی اصغر باشد، تا «عباس علِزغَر»، برادرش و «اکبرِ ممد» و ما و خانواده شهید نصراللهی و بی بیِ خودمان و به گمانم حتی «عباسِ جنگی» همگی قاینی بودیم؛ و اصلاً کوچه یزدی ها، یزدی نداشت انگار، یا اگر هم داشت، در رقابت با قاینی‌ها انصاف این بود که اسم قاینی‌ها بیفتد توی دهن همه.

اسدا... – که ما اسُلّلا صدایش می‌کردیم – پسر غلومحسین علِزغَر بود. یعنی به حساب آن موقع که انگار هزار سال پیش بوده، می‌شد اسُلّلای غلومحسین. او آن موقع بازیگر یکه تاز و پیروز بلامنازعِ همه میدان‌های توشله بازی و پاسوربازی بود؛ و البته فوتبال که همیشه ته کوچه‌های چمن، وسط خیابانی که شصت متری خوانده می‌شد، در جریان بود؛ و یک بار که به صرافت متر کردن «شصت متری» افتادیم، به زور و زحمت بیست متر می‌شد، ولی هیچ کس نفهمید اول بار چه کسی به آنجا شصت متری گفته.

تابستان، فصل شصت متری بود و فصل دشتِ اسدالله. ته خرداد یک توشله بزرگ قرض می‌کرد و می‌افتاد وسط کارزار. این آخرها، اما کمتر کسی پای رقابتش می‌آمد.

این قدر که از مجبوری افتاده بود به آوانس دادن و شُل بازی کردن. آن اوایل ولی، صبحِ روز اول با همان توشله قرضی می‌افتاد وسط ماجرا و دم غروب که کر و کثیف برمی گشت طرف خانه شان، جیب‌های ورقلمبیده اش پر بود از جیرینگ جیرینگِ صدای توشله‌هایی که به هم می‌خوردند. بیشترشان سه رنگ، که امان از توشله سه رنگ و ارج و قُربش.
ادامه دارد...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->